¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

با دستخطی کج و کوله؛ خط خطی می کنم کنج خلوت جوانیم را

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

با دستخطی کج و کوله؛ خط خطی می کنم کنج خلوت جوانیم را

۲

 

تا کی رَوم از عشق تو شوریده به هر سوی؟

تا کی دَوم از شور تو دیوانه به هر کوی؟  

 

 

تقویم چهار رنگم  ورق می خورد .. من اما بی صبرانه امروز را در تقویم

انتظارم قاب گرفته ام... امروزِِ "من و تو"  بهاریست در دل آذر ِ پاییز.. 

سراسر شکوفه ریزانیست، در دل خزان...

فریباتر از پاییز هیچ نیست. پاییزی که آذر را دارد، آذری که شروع من بود

به رنگ هُرم نفسهای گرم تو..

پاییزی که خدا صدایم زد... و من شنیدم!...

آسوده تر از خیال باران در خواب چشمانت آرمیده ام... و من از تو الهام

میگیرم، زیستن را..

دم به دم میخوانمت نازنین .. و در سودای توست که اینگونه سرشار نفس

میکشم..  تو مرا روح زیستنی... تو مرا دلیل بودنی.. تو مرا هوای خواستنی....

تو مرا شوق پروازی ...

حالا 3ومین 3آذر را مغرورم....

"من و تو"  تا انتهای این راه بی انتها کنار هم میمانیم...

3آذر 89 مبارک هردویمان

نظرات 10 + ارسال نظر
مر02:00مک یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:06



"" بادا ؛
که به دریا برسد ، کوشش این رود "" ...

دل در بــــر مشتــــــاقان آرام نمی گیـــرد
این عشق نمی کاهد، این شعله نمی میرد

صنم دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:23

امید دارم به نگاه های گرم دوستم که اگر بشود..اگر نیرنگ و رکب دنیا بزارد..که بتوانم سال های درازی را شاهد برق نگاهتان در ۳ آذر شوم!
که ۳ آذر همیشه خوش یومن می ماند برایتان !!
آرزو دارم همه ی عاشقان در کنار عشقشان آرام!بگیرند:)

دنیا نیرنگ و رکب نداره!!!!!... اگه ما محکم باشیم..
محکم باشین که سالهای درازی به دوستی با شما افتخار کنیم!..
۱۰۰۰ تا تا ممنون از آرزوتون ..
ایشا... ;)

کورش یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 http://talkhandeh.blogsky.com

این شعر و هم از بنده قبول کنین
من نوری هستم که از وجود شفاف تو می گزرم
مبادا مات و کدر شوی که می شکنم
اگه جالب نیست دیگه شرمنده

خیلی قشنگ بود
زیادی سپید بود:) ولی واقعا زیباست

دشمنامون!!!!!!!! خار و شرمنده

کورش سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:09 http://talkhandeh.blogsky.com

من هر روز با آدمایی روبه رو میشم که همه زندگیشون و یک پایه صندلی می سازن و توقع دارن موفق بشن .همینطور دور خودشون می تابن بدون اینکه بفهمن دنبال چی هستن ای کاش ما آدما به جای اینهمه زندگی رو سخت گرفتن اول یه نگاهی به اون بالا سری می کردیم و بعد به قلبمون رجوع می کردیم.
راستی نوشته هات روح آدمو سیقل میده به قول بچه ها گفتنی ( دستت طلا ) .

ممنون
راستی شما وبلاگ نداری؟؟؟؟
اگه دارین آدرسشو بدین
خوشحالم از حضور گرمتون

کورش چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:29 http://talkhandeh.blogsky.com

بیاد آنزمان که با بوی نیلوفرهای صبحگاهی بیدار می شدم و تو در آغوشم بودی.
ولی افسوس که جای نیلوفران را خاک باران زده گرفت و آغوشم خالیست.

:(
...

کورش پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:31 http://talkhandeh.blogsky.com

سلام متاسفانه وبلاگ ندارم ولی امیدوارم بتونم در اینجا از نوشته های پر از مهر شما مهرماه کودکیم را تازه کنم .
با من از درد سخن مگو...چون درد همیشگیست
از خنده کودک ۵ ساله ای بگو که بر تاب نشسته و دور و نزدیک شدن پدرش را تماشا می کند.
کودکیتان جاوید....

در این زمانه سخت گیر، جاودانگی کودکی صعب می نماید... که اینجا بی ریا نیست .... اینجای هزار رنگ، چشم کودک یک رنگ را به هزار رنگ می فریبد و ....
کودکیتان جاویدان

کورش یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 http://talkhandeh.blogsky.com

ای از عشق پاک من همیشه مست....من تو را آسان نیاوردم به دست...در دل آتش نشستن کار آسانی نبود....راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود...با غروروی هم قد و بالای آسمان..بارها در خود شکستن کار آسانی نبود..
۲۰ دی ماه سالروز در گذشت کیوان قدر خواه شاعر بزرگ اصفهان را به شما تسلیت عرض می کنم.

!!!!
بله ُ عرض می کنیم!
......
ای که احساس مرا می دانی

بگشا چشم خمار آلودت

وین همه راز که در شعر من است

همه از باور تو جوشیدست

کورش سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:47 http://talkhandeh.blogsky.com

از درون پنجره سنگی رود آزادی را تماشا می کنم..
رودی که دیگر به درون شهر نمی آید ..جایی بیرون از شهر پشت سد سکوت از حرکت ایستاده و شهر با لبانی تشنه زندگی در حسرت جرئه ای از آن بسر می برد...
باید کاری کرد...چطور در چشمان کودکانی که جایگزین نسل خون آلود ماست نگاه کنیم... از نگاهشان شرمسارم...
باید سد را بشکنیم...باید غرق شویم...باید بمیریم دوباره زنده شویم...تا آزادی را در آغوش بگیریم و هوایی نو را تنفس کنیم..
آنگاه زمان دیگر ارزش ندارد..دنیا بی اعتبار خواهد شد...مرگ از رو می رود...ما می خندیم

ریشه دارم!
........

کورش شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:50 http://talkhandeh.blogsky.com

دستانم دیگر از نوشتن سرباز می زنند...گرمی دستهای تو را می خواهند..
لبهایم دیگر کلامی از خود بروز نمی دهند...کونه های سرخ نار تو را می خواهند..
چشمانم به دیدن رقبتی ندارند..تنها روی زیبای تو را می طلبند..
ذهنم در سیاه چاله ای افتاده..خاطراتت ذهنم را مسخ کردند..وجود زیبای تو را طلب می کند..
پاههایم دیگر قدم از قدم بر نمی دارند..نیستی و نای حرکت کردن ندارند..گویی در زمین خشک اطرافشان ریشه کردن ناامیدانه به دنبال جرعه ای آب می گردند
دقلبم ضربانش را کینه وار می زند..گویی رفتنت رو از چشم من می بیند..قصد به دار آویختن بی گناهی رو دارد...
روحم از تنم بیزار شده..روح تو را می طلبد این بدن...حتی روحمم از من فرار می کند.
حالا من مانده ام و من..رفتن تو رفتنی بی بازگشت است..مگر خداوند قانون طبیعتش را واژگون سازد...آیا میشود به امید معجزه چشم به راه تو بود...نه...ای کاش می شد ..ولی....

کورش پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:16 http://talkhandeh.blogsky.com

سلام ..یکی جلو مارو بگیره جو گرفتتمون...
http://faalon.blogfa.com/

؛))))
بابا من گفتم با قبلیه به پای هم پیر شین چه زود طلاقش دادی یا شایدم طلاقت داد.... روزگار بدیه :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد