روح حظ می کند،تازه می شود ...
... چشم ها ترک میخورد!... می خندد ...
در پس سنگین ترین لحظه ها .
دل گرم می شود.. آرام میگیرد...
در پس تشویش.
تو را دارم .
و تو هیچ گاه لبخندت را دریغ نکرده ای آرام دل.
و آن نگاه بزرگ، تنها با من حرف زده، چشمانت تنها با من خندیده، لرزیده..
نمی توانم احساسم را بگویم.. نمی دانم چطور قدر صبوری هایت را، قلب وسیع و آرامت را، خواهم فهمید. چقدر زیادی.. و من ابایی ندارم از اینکه این را بدانی.
سرو سامان میگیرد لحظه هایم عزیز.... قول