¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

با دستخطی کج و کوله؛ خط خطی می کنم کنج خلوت جوانیم را

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

با دستخطی کج و کوله؛ خط خطی می کنم کنج خلوت جوانیم را

 

 

سنگی به پیشانی کوه خورد و شکست... 

کوه خندید ...

کوه روزی می شکند ، خواهی دید هلیا!  

 

 

پی نوشت: این دفه مال خودم نیست . از "نادر ابراهیمی" ه! این چن جمله خیلی روم تاثیر گذاش! 

  

 

۲

 

تا کی رَوم از عشق تو شوریده به هر سوی؟

تا کی دَوم از شور تو دیوانه به هر کوی؟  

 

 

تقویم چهار رنگم  ورق می خورد .. من اما بی صبرانه امروز را در تقویم

انتظارم قاب گرفته ام... امروزِِ "من و تو"  بهاریست در دل آذر ِ پاییز.. 

سراسر شکوفه ریزانیست، در دل خزان...

فریباتر از پاییز هیچ نیست. پاییزی که آذر را دارد، آذری که شروع من بود

به رنگ هُرم نفسهای گرم تو..

پاییزی که خدا صدایم زد... و من شنیدم!...

آسوده تر از خیال باران در خواب چشمانت آرمیده ام... و من از تو الهام

میگیرم، زیستن را..

دم به دم میخوانمت نازنین .. و در سودای توست که اینگونه سرشار نفس

میکشم..  تو مرا روح زیستنی... تو مرا دلیل بودنی.. تو مرا هوای خواستنی....

تو مرا شوق پروازی ...

حالا 3ومین 3آذر را مغرورم....

"من و تو"  تا انتهای این راه بی انتها کنار هم میمانیم...

3آذر 89 مبارک هردویمان