¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

با دستخطی کج و کوله؛ خط خطی می کنم کنج خلوت جوانیم را

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

با دستخطی کج و کوله؛ خط خطی می کنم کنج خلوت جوانیم را

خیلی دور، خیلی نزدیک

آسمان بالای سرم، پهن پهن، صاف صاف..

تلالو ستارگان، ماه اواسط شعبان، گرده گرد...

بعد از هر غروب دلم خوش است زیر آسمانی هستم که تو هستی..

چشم می دوزم، خلواره! می گویم با خودم، باتو، گاه گاه. ازچشم      

انتظاری ها.از دیوانگی ها.

چقدر بی فروغ شده تنهایی هایم. تمام وجودم را، سراپا آمیخته ام با    

انتظار. 

بیدی نبودم که به این باد ها بلرزم. ولی می لرزم.

دلم تنگ است عزیز. ولی خوش است.

حضورت سایه سایه با من است. همین کافی است برایم.

آسمان بالای سرم، پهن پهن، صاف صاف

تلالو ستارگان، ماه اواسط شعبان، گرده گرد.

آسمان یک گوشه دنج برای عاشقانه های من سفید گذاشته.                  

چشم می دوزم و می گویم 

از خودم، از تو، از این روزها.

چشم دو خته ام سیاهی کف جاده را و می شمارم خط های سفیدش را.

نظرات 7 + ارسال نظر
سورنا دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:46

سلام
چشم می دوزم، خلواره! می گویم با خودم، باتو، گاه گاه. ازچشم انتظاری

ها.از دیوانگی ها.
بیشتر توضیح نمیدم!

توضیح بیشتر
...............
.............
..........
.....
..
.

بوعلی سینا سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:16

سلام

هوا سرد است و برف اهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارش مثقال مثقال
فرستد پوشش فرسنگ فرسنگ


سرود کلبه بی روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزهای باد پیداست
که شب مهمان توفان است امشب


دوان بر پرده های برفها باد
روان بر بالهی باد باران
درون کلبه بیروزن شب
شب توفانی سرد زمستان

سگها و گرگها
م. امید
شعر خیلی قشنگیه. خیلی خیلی
مرسی

ن.ک پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 http://http://yekjomleyekzendegi.blogfa.com/

آسمان بالای سرمان همیشه صاف صاف است کاش دل هایمان نیز.....
من بروز شدم خوشحال میشم سری بزنید

ممنون از حضور همیشگیتون
میهمانتان می شوم

مردمک یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:45


سیاهی کف جاده و سفیدی هایی که خط به خط
خط فاصله شدند و شدند و .. نهایتا
هندسه ای گرد ، تمامشان را کلاف کرد .

سفیدی ها سیاهی ها را پس می زنند
همیشه منقطع نیست خط های سفید. قسمتی از جاده خط ممتد سفید. سبقت ممنوع!!!

ن.ک چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 20:51 http://http://yekjomleyekzendegi.blogfa.com/

بروز شدم منتظر حضورتون هستم
برقرار باشید

مشتری دائم نوشته های قشنگتون هستم

همای پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 19:45

سلام

ای دل ساده بکش درد که حقت اینست

از زمانه بشو دلسرد که حقت اینست

هر چه گفتم مشو عاشق،نشنیدی،حالا

همچو پاییز بشو زرد که حقت اینست

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

قاصدک.م دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:30

آب از دیار دریا،

با مهر مادرانه،

آهنگ خاک می کرد !

***

برگرد خاک میگشت

گرد ملال او را

از چهره پاک می کرد،

***

از خاکیان، ندانم

ساحل به او چه می گفت

کان موج ناز پرورد،

سر را به سنگ می زد

خود را هلاک می کرد !

اگه اشتباه نکنم این شعر قشنگ از فریدون مشیری
ممنون بخاطر حضورتون
...............
گر چه با یادش، همه شب، تا سحر گاهان نیلی فام،
بیدارم؛
گاهگاهی نیز،
وقتی چشم بر هم می گذارم،
خواب های روشنی دارم،
عین هشیاری !
آنچنان روشن که من در خواب،
دم به دم با خویش می گویم که :
بیداری ست ، بیداری ست، بیداری !
***
اینک، اما در سحر گاهی، چنین از روشنی سرشار،
پیش چشم این همه بیدار،
آیا خواب می بینم ؟
این منم، همراه او ؟
بازو به بازو،
مست مست از عشق، از امید ؟
روی راهی تار و پودش نور،
از این سوی دریا، رفته تا دروازه خورشید ؟
***
ای زمان، ای آسمان، ای کوه، ای دریا !
خواب یا بیدار،
جاودانی باد این رؤیای رنگینم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد