هرچه خرقه ی روشنفکری هست را یکجا بالا می آورم... تا بدانم ، اگر پیران ریا! مهر داغ بر پیشانیشان می زدند که ردیف اول نماز جماعت را شش دانگ به نام بزنند... ریای عصر پست مدرن، خرقه ی روشنفکری ای هست که بر تن میکنیم که در این بیابان روشن بینی قاطی عده ای "خاص" نما شویم ... که پیف پیف! راه بیاندازیم و از آن بالا بالا ها به دنیا نگاه کنیم و کوچک ببینیم و خیال کنیم، بزرگ خیال می کنیم... گاهی چندتا کتاب قطور هم زیر پایمان بگذاریم بدک نیست که مارا بالاتر می برد و دنیا را با جنبندگانش کوچک تر.... نام ناموران فهم و تاریخ وجملات را هم از بر می کنیم که ردیف کنیم در محاوراتمان که نکند از هم قطارهایمان کم بیاوریم خدای ناکرده...
تمام این پوسته ی روشنفکری را یکجا بالا می آورم که از پوچی درون این مرمان متکبر، به ستوه آمده ام... از ادا به سطوح آمده ام.... که می خواهم بی دلیل بخندم و با دلیل غصه بخورم...
!!!!دوست نازنینم که بعد از این همه وقت دیدمت (که کاش نمی دیدمت)... من هنوز خنده های دبیرستانیمان را فراموش نکرده ام ... که یکی از آن خنده ها را با سخنرانی 3ساعته ت که شکایت بود از فلسفه ی دکارت!! عوض نمی کنم... من تمام آن سه ساعت و اندی را پی این بودم که بدانم تو از چه شکایت داری و ندانستم... میدانم خودت هم نمی دانی! :)
سلام..بابا اییییییییییول ..دمت گرم
راستی ادامه مطب آمادست...منتظر نظرهای گرمتون هستم..ممنون
پس بالاخره آماده شد!! :)
اومدم
بار گنهت گردن بیگانه مینداز
این گونه به بی رحمی چنگیز مپرداز
خاموش خاموش خاموش
بنشین و لب از ظلم مکن باز
این جور که از دشنه این سلسله برپاست
از ماست که بر ماست
از ماست که بر ماست
از بس که در آیینه بجز خویش ندیدی
از بس که بجز طنعنه بجز نیش ندیدی
جایی که بجز کینه در آن پیشه ندارند
جز در پی آزار هم اندیشه ندارند
دل نیز همانجاست
از ماست که بر ماست
از ماست که بر ماست
این دلهوری سرد که در آیینه پیداست
اینگونه که از چهره تاریخ هویداست
هر حادثه تلخ که آبستن فرداست
از ماست که بر ماست
از ماست که بر ماست
سلام همای جون...... بابا دلمون واستون تنگیده حسااااااابی
عجب شعری...
هر حادثه تلخ که آبستن فرداست
از ماست که بر ماست
معرکه بود
سلام ..ممنون از نظری که دادی..اگه طالب خواندن آخرین قسمت هستی همین الان میتونی بیای بخونی
خواهش...... بعله که طالبیم...آمدیم
به رسم ادب و احترام..
وظیفه بود بیام اینجا! حرف های زخمی و سوزناکی زدین...
از همونایی که عمیق ان!!
دوست دارم راجع بش حرف بزنم..اما انرژیشو ندارم!!
----
البته شاید حضوری انرژی داشتم تا راجع به خرقه ی روشنفکری و اینا چندتایی حرف براتون بزنم!
----
ما هم بار و بندیل از دنیای مجازی بستیم...خیالتون راحت!
آخرررررررررررش همینی که میبینین شد...
سری به خارج قسمت بزنین!
وظیفه؟؟؟!!! به رسم ادب و احترام..؟؟؟!!!
حداقل نمی گفتین فک میکردم افتخار دادین! :)
بله مشتاقم بشنوم
...
شووووخی... خیالم راحت؟!!... ماشا... زبونتون برنده ستا از هر خطتون کنایه ای میباره!
سری زدیم... هیچ نیافتیم!!!!!!!!
سلام..آقا نکنه تحت تحریم قرار گرفته ایم که به ما سر نمیزنید
سلام آقا.... سرم کمی شلوغ بود این چند روزه بسی! شرمنده ام...
الان اومدم
سلام...نوشتتون خیلی قابل تامل بود...خیلی منو به فکر فرو برد...
از پاراگراف دومش خیلی خوشم اومد...
چرا پست جدید نمی زنین؟!
وقتی آدرس وبلاگتونو تو اینترنت می زنم ،همش error میده...
راستی؛روز مهندسی رو هم با چند روز تاخیر به شما و بقیه ی
بهمنی های عزیز تبریک می گم....
سلاااااام...
نظر لطفتونه
میزنیم در اولین فرصت :)
من و بقیه ی بهمنی ها هم .... راستی شما رشته تون چیه؟!!
بهمنی ها!!!!!!
خودمانیم...
چه قدر تنهاییم!
که بی خبری یعنی خوش خبری
دلم برای یک خبر خوب تنگ شده
دشمنت کور و شرمنده و نابود باد..
بنویس مطلب جدیدی تا کمی دست و رویمان را در زلالی کلماتش بشوییم...
منظورم از بهمنی ها بقیه ی همکلاسی هاتون بود...اوکی؟!
******************
Gote miguyad:
agar servatmand nisti mohem nist,besiari az mardom servatmand nistand
agar salem nisti,hastand afradi ke ba maluliat v bimari zendegi mikonand
agar ziba nisti barkhorde dorost ba zeshti ham vojud darad
agar javan nisti hame ba chehreye piri movajeh mishavand
agar tahsilate ali nadari ba kami savad ham mitavan zendegi kard
agar ghodrate siasi v magham nadari mashaghele mohem motealegh be madudi ensanhast
ama agar
ezate nafs nadari boro ke hich nadari
فک کنم اون کلمه ای که مورد نظرتون بوده املای درستش ستوه هست نه سطوح...
(البته اگه اشتباه نکرده باشم)
واااای چقدر خجالت اور
:))))))))))
مرسی از تذکرتون.. اصلاح شد
هنوز دارم خجالت میکشم
.
.
.
.
ادامه دارد ....