چه شیرین است!
آشفته ی خیالت می شوم
پریشان می شوم،دلتنگ هم
حرف به حرف
واژه های کتابم را راه می روی
در عمق آینه ها می دوی
و روی پنجره، کنار شمعدانی
می مانی...
تردید تو
تا کجای بهانه ها خط می زند؟
حالا نوبت توست!
اما.. بگذار برسم، آنگاه بچین
بهار است هنوز
و من برایت تابستان خواهم ماند
من به تو گفتم
که تو با من باشی
تو به من گفتی
هرگز هرگز هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه ی این هرگز کشت.
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
سلام
بابا چرا تابستان
آخه من از گرما بدم میاد بیا و مردونگی کن و بهار بمان
هیی هیی هیی
مبارکه پست جدید
تابستان
چون که
فصل شادی
فصل گرما
بچه ها ...
بهارم خوبه ولی تابستون شدن بهتره
داغتره. گرمتره. تبش بالاتره!!
هنوز تابستان است...آری... اما چشم که بگشایی پاییز فرا می رسد
بسیار زیبا بود
من هم بروز شدم... خوشحال می شم سری بزنید
هنوز تابستان است... پاییزی در راه نیست
تابستانی جاودانه
حتما در اولین فرصت
سنگ نه
نهالی کوچک
در متن امروز
فردا
درختی افشان
در تمام دنیا
قطره بارانم
من یکی هستم
ولی یکی از هزارانم
در پئ پیو ستن به جمع یارانم
قطره بارانم,
قطره بارانم
فکر همراهی با سیل خروشانم
فکر تشنگی گلها در گلستانم
قطره بارانم
سلام
چرا من اومدم جا زدی؟
باشه منو تنها بذار این به حساب همون کارای قبلی میمونه!
سلام
دیدم پست جدید بالایی رو
اما خوب من خیلی وقت بود نمی اومدم
پس اومدم بگم شعر خوبی بود گرچه خیلی بعد ها می خواین بخونینش